بی حوصلگی
سلام دخملی. مامانی این روزا خیلی بی حوصله شده! آخه زیاد به بیکاری عادت نداره.
از صبح که پا میشم میگم امروز چکار کنم؟؟؟؟ و کاری به جز پای نت نشستن یا غذا درست کردن انجام نمیدم. بدیش اینه که اینجا هم هیچ کسو ندارم باهاش برم بیرون. دوستام هم که درگیر درس و مقشن!
دوست دارم بافتنی هاتو ببافم که اون هم تا مامان بزرگت نباشه نمیشه چون میدونم وسطش میمونم. فکر میکردم بیکار بشم چقد خوش میگذره البته اگه پیش خونواده بودم حتما خیلی بهتر بود ولی الان که نیستم بابایی همش میگه بیا برو اونجا تو که اینجا کاری نداری ولی من دلم نمیاد تنهاش بذارم. البته حداکثر تا آخر این ماه نمیتونم اینجا باشم چون بعدش برای هواپیما سوار شدنم مشکل پیش میاد.
راستی این روزا بدجوری هوس ترشی میکنم . انقدر چیزای ترش خوردم که موقع مسواک زدن دندونام درد میگیره! بابایی نارنگی گرفته یکم ترشه نشستم با نمک و گلپر خوردم! جالبه که بدجوری هم بهم میچسبه! فقط بعدش از گرسنگی ضعف میکنم
میخوام عکس چند تا از وسایلی که برای نی نی از اینجا خریدم رو بذارم. تا حالا عکس نذاشتم امیدوارم بتونم آپلود کنم!