فندقیفندقی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

هدیه خدا

چه زود گذشت

1392/1/10 16:56
نویسنده : مامانی
382 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم. 2 روز دیگه بیشتر به پایان 4 ماهگیت نمونده. می بینی چه زود گذشت؟؟؟لبخند برعکس روزای بارداری که انقدر طولانی به نظر میومد روزای بعد از تولدت داره تند تند میگذره. همین روزا باید با همه خدافظی کنیم و برگردیم شمالناراحت انگار همین دیروز بودکه داشتم چمدونا رو باز میکردم و تو تو دلم بودی! دیروز صبح هم بابایی برگشتناراحتنمیدونم دست تنها تو شهر غریب با بچه کوچولو چکار میخام بکنمهیپنوتیزم ولی امیدم فقط به خداست.

فردا اگه بشه میخام واکسن 4 ماهگیت رو یک روز جلوتر از موعد بزنم. آخه بعدش میخوره به تعطیلی و بعد هم که داریم میریم. فقط نمیدونم با کی برم؟؟؟ بابایی که نیست . ماشین هم که ندارم! خدا کنه مثل دفه پیش اذیت نشیناراحت

چند روزه که داری سعی میکنی غلت بزنی ولی هنوز نمیتونی و فقط به پهلو میشی. فکر کنم از بس توی کریر بودی هنوز نمیتونی غلت بزنی. تقصیر خودته از بس بدت میاد به پشت روی زمین دراز بکشی! در عوض همش دلت میخواد بشینی و توی کریر هم هی خودتو میندازی جلو که بتونی بشینی.

الان 3-4 روزه که بهت فرنی دادم. خیلی خوب میخوری . انقد دست و پا میزنی که زودتر قاشق رو بذارم توی دهنت! هر چقدر هم بهت بدم میخوری! ای شکموزبان امیدوارم همه غذاها رو همینجوری با اشتها بخوری.

از دیروز هم یک کار جدید میکنی. وقتی غریبه ها باهات حرف میزنن یهو خجالت میکشی و روتو اونور میکنی! انقد بامزه میشیخجالتقلب قربونت برم من.

خوب من برم قراره برامون مهمون بیاد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مهدیه
18 فروردین 92 10:05
چرا غربت عزیزم؟! کجای شمال؟ ما رشتیم! خوشحال میشم بیای شهرمون رو روشن کنی!!
من غذای کمکی رو به توصیه ی دکتر باید از 6 ماهگی شروع کنم!

همون نزدیکای شما هستیم! آخه هیچ کسو اینجا نداریم.
اره اکثرا میگن 6 ماهگی.
مائده(ني ني بوس)
20 فروردین 92 17:01
٤ماهگيت مبارك

ممنون خاله!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد