امان از این دختر شیطون!
سلام دختر گلم. الان تازه خوابوندمت و از روی پام گذاشتمت زمین و اومدم که وبلاگتو آپ کنم.انقدر سرم شلوغه و درگیر تو و کارام هستم که نمیفهمم چه جوری شب وروزم میگذره! حتی نمیدونم چه خاطراتی رو برات نوشتم و چی رو ننوشتم. باید پستای قبل رو بخونم تا یادم بیاد.
اول از همه تا یادم نرفته بگم که دومین دندونت هم دقیقا 8 ماهگی زد بیرون! و معلوم شد یکم از بداخلاقیات مال اون بوده اسهالت هم حدود 2 هفته طول کشید و تازه چد روزه داره کم میشه! دسته گل هم زیاد به آب دادی فرش و دشک و سفره !!!!! و....
خیلییییییییییییییی بغلی شدی و اصلا نمیذاری یه دقه آدم کارشو بکنه همش بغل و بازی و شیطوووووووونی . یعنی هر چی بگم کم گفتم...
این خونه که اومدیم خدا رو شکر جامون خیلی بیشتره. تختتو آوردم توی اتاق خودمون که اگه بشه کم کم جدا بخوابونمت. ولی بعید میدونم به این زودی موفق بشم! چون شبا حداقل 3 بار از خواب بیدار میشی و الکی شیر میخوری! خیلییییی هم تکون میخوری و غلت میزنی و اگه چیزی مانع غلت زدنت بشه با گریه بیدار میشی.خدا کنه زودتر خواب شبت درست بشه...
هنوز هم 4 دست و پا و سینه خیز نمیری ولی در همون حالت نشسته کلی جابجا میشی و جلو میری.
چند روزی هست که مامانی اومده پیش ما . من یه کوچولو میتونم استراحت کنم چون هم تو کار خونه کمکم میکنه و هم شما رو نگه میداره. انقدر دوست داره که خدا میدونه! یکسره داره باهات بازی میکنه و بغلت میکنه و میخندونتت ممنون مامان عزیزم. کاش بیشتر پیشمون بمونی.
اگه خدا بخواذ میخوایم اخر هفته یه مسافرت کوچیک بریم.نمیدونم تو مسافرت چه جوری هستی . خدا کنه خوب باشی تا به هممون خوش بگذره
فعلا خدانگهدار ...
*باورم نمیشه وبلاگت یکساله شد!!!